مجله مهر- حجتالاسلام و المسلمین حسین تهرانی فرزند ارشد مرحوم آیتالله تهرانی، در گفتگو با خبرگزاری تسنیم به گوشههایی از سیره عملی، عبادی و اخلاقی این مرجع فقید و معلم اخلاق پرداخته است. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
ارادت آیتالله تهرانی به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بسیار مشهور و زبانزد است. در مورد سفرهای زیارتی ایشان (مخصوصاً زیارتهای مشهد) و آدابی که ایشان برای زیارات رعایت و توصیه میکردند بفرمایید.
ایشان با توجه به میزان حجم کاریشان اهل سیر و سفر تفریحی نبودند، اما سالی چند بار مشرف به مشهد می شدند. سفرهای مشهدشان هم به توصیه یکی از استادانشان بود که گفته بودند، زود به زود به مشهد بیا، اما میزان اقامتت کم باشد. اما در مورد شیوه زیارتشان دأبشان این بود که اکثرا از طرف مسجد گوهرشاد وارد حرم می شدند؛ چون از جمله مستحبات زیارت ورود از مسجد به حرم است. هم چنین به نیابت از یکی از معصومین(ع) زیارت میکردند و خودشان هم توصیه میکردند به این کار، میگفتند در استجابت دعا و خواسته های زائر خیلی موثر است، حتی به نیابت از سایر معصومین سلام میدادند.
البته نوع زیارتشان این طور نبود که برای چند ساعت طول بکشد، بلکه عموماٌ تا یک ساعت زیارت میکردند. همچنین مقید بودند به زیارت نیابتی از جانب یکی از معصومین(ع)، و به این عمل هم توصیه کرده و میگفتند در استجابت دعا و خواستههای زائر خیلی موثر است، حتی به نیابت از سایر معصومین(ع) سلام میدادند. در بین زیارتنامهها علاوه بر زیاتنامه خاصه امام، به زیارت امینالله خیلی توجه داشتند و اگر در ماه رجب مشرف میشدند، زیارت رجبیه میخواندند.
با وجود بیماری همیشه به صورت ایستاده زیارت میخواندند
شیوه زیارتشان هم اینگونه بود که هنگام زیارت حتماً به صورت ایستاده زیارت میخواندند و تا جایی که به یاد دارم ندیدم که نشسته بخوانند. این حالت ایستادن با توجه به وضعیت جسمیشان خیلی عجیب بود. چون به واسطه پادرد و کمردردشان خیلی وقتها امکان ایستاده ماندن برایشان سخت بود و با این حال گاهی تا یک ساعت ایستاده مشغول خواندن زیارتنامه میشدند. بعد از زیارت روبرو، به بالای سر میرفتند و در آنجا نماز میخواندند و سپس اگر ممکن بود از آنجا و اگر نبود از یکی از درها از حرم خارج میشدند.
در زیارتها همیشه برای دیگران دعا میکردند و به ما هم توصیه داشتند تا جایی که برایتان امکان دارد برای سایر افراد دعا بکنید. میگفتند این مسئله موجب استجابت دعاهایی که برای خودتان میکنید هم میشود. به هنگام زیارت علیالظاهر حالت غیر عادیای از خودشان بروز نمیدادند، اما نوع حرکاتشان نشان از مقید بودنشان داشت. همانطور که گفتم ابداً نشسته زیارت نمیکردند و این را نوعی بیادبی در محضر امام معصوم(ع) میدانستند.
حتی گاهی میدیدم که از نوع رفتارهای سایر افراد هم ناراحت می شوند که این افراد چرا ادب حضور معصوم(ع) را رعایت نمیکنند و در شأن حرم رفتار نمیکنند. در نماز زیارتشان هم یاسین و الرحمن میخواندند. از جانب سایر معصومان و به نیابت از آنان گاه تا 20 دقیقه یا نیم ساعت به امام رضا(ع) سلام میدادند. مثلاً از جانب امام حسن(ع)، از جانب امام حسین(ع) و سایر ائمه به ایشان سلام میدادند.
ایشان در دوران جوانی مقیم عتبات بودند و قبل از انقلاب یعنی در اوایل سال 57 نیز یک سفر به عتبات داشتند که با امام نیز دیدار کردند. اما بعد از انقلاب دیگر امکان سفر برایشان ممکن نشد. در این اواخر هم علاقه بسیار زیادی به زیارت عتبات مقدسه داشتند، اما متأسفانه امکان سفر فراهم نشد. در واقع حتی اقدام هم کردیم، گذرنامه و سایر مسائل قانونی هم حل شد، اما با توجه به وضعیت جسمی و بیماریشان از نظر پزشکان امکان سفر وجود نداشت، برای همین هم دیگر منصرف شدیم.
اما این عشقشان به حرم مقدس حسینی بسیار عجیب و چشمگیر بود. ایشان اگرچه نتوانستند عازم عتبات شوند اما در دوران مریضیشان یکی از دوستان تکههای سنگ قبر شریف امام حسین(ع) را برای ایشان آوردند و ایشان هم تبرک کردند که التیام خوبی برایشان بود.
میفرمودند قبل از اینکه وارد حرم امام معصوم(ع) شوی بسیار استغفار کنید تا پاک به دیدار امام بروید و از درب صحن که وارد شدید صلوات برای آن امام زیاد بفرستید. همچنین میگفتند که زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است. در حرم امیرالمؤمنین(ع) نیز حاجت مخصوص بخواهید و به ایشان بگویید: آقا من شما را دوست دارم و این حب را نزد شما به امانت میگذارم تا شب اول قبر به من برگردانی؛ و بعد فرمودند بر کسانی که در حق تو بد کردهاند بیشتر دعا کن؛ این کار رنگی از اولوهیت دارد.
حاجآقا همچنین تا همین اواخر که بیماریشان شدت پیدا کرد، روزهای اول ماه به زیارت حضرت عبدالعظیم میرفتند و زیارتنامه میخوانند. علاوه بر خود حضرت عبدالعظیم سایر امامزادگان مدفون در آنجا را هم زیارت میکردند. در زیارت ایشان هم تماماً مقید به آداب بودند و زیارتنامه مشهور آن حرم را میخواندند. همچنین علاوه بر خود حضرت عبدالعظیم سایر امامزادگان مدفون در آنجا را هم با زیارتنامههای مشهور زیارت میکردند. در داخل حرم هم زیاد نمینشستند.
پس از زیارت امامزادگان مزار پدربزرگشان را هم که در همانجا مدفون است و در جریان مشروطه در سنین جوانی به شهادت رسیده، زیارت کرده و فاتحه میخواندند. حتی گاهی برخی افراد فکر می کردند که شاید اینجا هم مزار امامزادهای ناشناس است که حاجآقا ایشان را شناختهاند که من مسئله را به آنان توضیح میدادم. کم عازم قم میشدند و حتی گاهی خودشان هم میگفتند که من نسبت به قم خیلی کم توفیقم. ولی زمانی هم که مشرف میشدند، باز هم تمام مسائل و آداب زیارت را از ریز و درشت رعایت میکردند و مقید بودند که بر سر مزار مراجع بروند و فاتحه بخوانند.
درباره سفرهای حج ایشان توضیح دهید؛ ایشان چند بار به سفر حج مشرف شده بودند؟ آیا خاطرهای از سفرهایی حج ایشان در ذهن دارید؟
در مورد حج تمتع ایشان باید توضیح دهم که ایشان دو بار پیش از انقلاب مشرف شده بودند و بعد از انقلاب هم یک بار عازم حج تمتع شدند. این سفر حج تمتع بعد از انقلابشان هم این طور شد که ما به همراهی اعضای خانواده مشرف شدیم و ایشان بعد از یک هفته با وجود این که برنامه از پیش تعیین شدهای نداشتند، با دعوت بعثه مقام معظم رهبری آمدند و در آنجا با هم بودیم. ایشان در بعثه بودند و ما هم چون به طور معمولی عازم شده بودیم با کاروان خودمان در هتل بودیم. البته یکی از ما گاه برای کمک به اموراتشان، ایشان را همراهی میکردیم.
در بعثه در مراسمات شرکت نمیکردند و ابداً امکانات خاصی را برای خودشان نمیخواستند. حتی با وجود این که ایشان مهمان بعثه بودند و نیازی به پرداخت وجه نبود، موقع برگشت ـ اگرچه با اصرار بسیار فراوان ـ بیش از هزینه سفر حج، پول پرداخت کردند.
میفرمودند مدینه که رسیدید بسیار استغفار کنید که تا قبل از رسیدن زمان احرام پاک و آماده احرام شوید. میفرمودند در مدینه قرائت قرآن را شروع کنید و سعی کنید یک قرآن در مدینه ختم کنید و یک قرآن در مکه، چون در این زمینه روایت داریم. اما اگر مقدور نشد در مدینه شروع کرده و در مکه تمام کنید و ثوابش را به 14 معصوم هدیه کند. در مدینه به پیامبر اکرم(ص) بگویید شما در زمان جاهلیت امین بودید، همیشه شما را به امانتداری میشناختند، من دینم را به شما امانت میدهم تا در آن روزی که به آن محتاجم، به من برگردانید. سپس میفرمودند احرام که بستی، صلوات زیاد بفرست و ثوابش را هدیه کن به روح 14 معصوم و نه برای خودت؛ دست خالی میروی میخواهی دست پر برگردی.
درباره مسائل مربوط به شئون مرجعیت آیتالله تهرانی و رساله عملیه ایشان توضیحاتی بفرمایید.
درباره این مسائل باید بگویم که ایشان قائل به این بودند که تا تکلیف شرعی نباشد، نیازی به رساله دادن و اعلام مرجعیت وجود ندارد. در سال 1380 یکبار آیتالله محمدی گیلانی به من گفتند من پدرت را میشناسم و به منتظر بودیم که ایشان رساله عملیهشان را هشت سال پیش بدهند. بسیاری انتظار داشتند که ایشان بعد از فوت امام رسالهای بدهند، اما ایشان نمیخواستند و میگفتند همینها برای آدم حب دنیوی و مقام است.
از سوی دیگر بسیاری از بزرگان حوزه قم که هر کدامشان مشهور در فقاهت و بزرگواریاند، به ایشان پیشنهاد میدادند که رساله عملیه منتشر کنند، اما ایشان قبول نمیکردند. بالاخره این اواخر رسالهای را تدوین و منتشر کردند اما نمیگذاشتند زیاد پخش شود و میگفتند همین دفتر برای رجوع کافی است و نیازی نیست در سراسر کشور دفتر باشد و وظیفه ما آگاهی مردم نسبت به وظایف شرعیه است و رفع مشکل مردم است.
چرا ایشان به راهاندازی بعثه و یا دفاتر در شهرستانها اقدام نکردند؟
در مورد دفتر خیلی فشار میآمد تا در سایر شهرها هم دفاتری باشد، اما ایشان به شدت مقاومت میکردند و همین یک دفتر را کافی میدانستند. در مورد بعثه هم قائل به این مسئله نبودند، چون بعثه بیشتر حالتی تبلیغی دارد تا شرعی و فقهی، البته مناسک حجشان منتشر شد؛ چون مسائل شرعی است و افرادی که مقلد ایشان بودند باید احکام حج خود را بلد باشند، اما در مورد مسئله بعثه مقاومت کردند و هیچگاه قبول نکردند.
از سوی اقشار مختلف جامعه ـ اعم از عموم مردم و همچنین اقشار تحصیل کرده حوزوی و دانشگاهی از ایشان بسیار درخواست می کردند که جلسات سخنرانیشان از طریق رادیو و تلویزیون پخش شود، اما ایشان بخاطر این که برخی برنامههای صدا وسیما را قبول نداشتند، برای همین مقاومت میکردند. حتی بسیاری از بزرگان حوزه از ایشان میخواستند تا اجازه نشر کلاسهای درس خارج فقه و اصول و کلاسهای درس اخلاق را بدهند تا سایر افراد هم مطلع شوند، اما مقاومت میکردن و دلیل این همه مقاومت ایشان هم این بود که ایشان به شدت از شهرت گریزان بودند، مگر در آنجا که برایشان مسلم میشد که باید این اقدام را بکنند.
حتی بعد از این که اصرار بسیار شد و از سوی رهبری هم نسبت به پخش جلسات اخلاق ایشان از صدا وسیما تقاضا شد، به صورت مشروط اجازه دادند و گفتند تنها در صورتی مجازید که این شرطها را رعایت کنید که پس از مدتی هم به دلیل عدم رعایت آن شروط، ایشان مانع از ادامه پخش این مباحث شدند.
در مسائل سلیقهای و شخصی تا هر جا که ممکن بود مماشات میکردند، اما هرجا که میدیدند باید سخن حق را بگویند، محکم پای حرفشان محکم میایستادند، به طوری که گویا از هیچ چیز نمیترسند و واقعاً هم در گفتن حق از هیچ چیز باک نداشتند و این صلابت ایشان بسیار جذاب بود. یک خصوصیت دیگر ایشان در این زمینه این بود که اگر متوجه می شدند که نظرشان در هر موردی اشتباه بوده، بدون توجیه کردن و بهانه تراشیدن، به سهوشان اذعان میکردند.
درباره شهریه دادن ایشان بفرمایید؛ آیا ایشان نظر یا روال خاصی در شهریه دادن داشتند؟
در ارتباط با شهریه هم از همان اول که شروع به شهریه دادن کردند،گفتند: نظر من این است که دوردستترین و محرومترین مناطق زیر پوشش قرار گیرد. به مراکز استانها شهریه داده میشود، اما دوردستترین مناطق مستحق است. چون خودشان تهران بودند، موظف بودند که از تهران شروع کنند. چون در آن ساکن بودند تا دوردستترین جاها شهریه میدادند. هرجایی اعم از قم یا جای دیگر هم که میخواستند برایشان تبلیغ کنند، میگفتند نیازی نیست، کسی که بخواهد و اهلش باشد پیدا میکند.
ارتباط آیتالله تهرانی با علاقهمندان به مباحث ایشان در خارج از مرزها چگونه بود؟
از کشورهای مختلفی هم برای مسائل شرعی و بیشتر برای مباحث معارفی با ایشان تماس میگرفتند؛ حتی برای التماس دعا و استخاره و چنین اموری نیز تماس میگرفتند. اکثراً از اروپا و آمریکا بودند. حاجآقا هم دست آنها را در نشر مباحثشان درآنجا بر خلاف داخل ایران که محدودیت ایجاد میکردند، باز میگذاشتند و اجازه نشر سخنرانی ها و جلسات را میدادند. حتی اگر یادتان باشد در شبهای قدر گاه میگفتند از آن طرف دنیا با من تماس گرفتهاند و التماس دعا کردهاند.
نظر ایشان درباره درباره زندگی و اقامت در خارج از کشور چه بود؟
در مورد زندگی در خارج از کشور هم نظرشان این بود که افراد تا مبانی و پایه های اعتقادی و اخلاقی خود و اعضای خانوادهشان را محکم نکردهاند، از سفر برای زندگی در خارج از کشور منصرف شوند. چون در هر حالت مسئول خانواده در برابر دیانت و تربیت تمام اعضای خانوادهاش مسئول است. ایشان زندگی در خارج از کشور را هم به صورت موقتی، مثلاً محدود به دوره تحصیل یا کار موقت قبول داشتند.
موضع آیتالله تهرانی در مقابل افراد ضد فلسفه چگونه بود؟
مشی حاجآقا در مورد مسئله فلسفه همانند مشی مرحوم امام خمینی(ره) بود، و نسبت به کسانی که ضد فلسفه بودند در کمال احترام برخورد میکردند و قائل به این بودند که آنها گاه متوجه برخی مسائل نشدهاند و عنادی ندارند. نوع تدریس ایشان اینگونه بود که اصلیترین نظریات و علمیترین آراء را مطرح میکردند و پس از نقد و بررسی جنبههای مختلف نظریات، نهایتاً نظر خودشان را مطرح میکردند و به سؤالات و اشکالات مربوط به نظر خودشان پاسخ میدادند. ارائه درسشان هم به صورت سازمان یافته بود و میگفتند یک بحث را نباید خیلی طول داد که سیر بحث از دست طلبه خارج شود. گاهی میگفتند: من نمیخواهم طلبه را گیج کنم.
نظر شما